روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

ماهایی که همیشه در میانه ایم بیچاره به نظر می آییم و شاید بیچاره ایم. ما همیشه در قسمتی از تاریخ می مانیم در حد تعریف نشده ای از خوشبختی، حد تعریف نشده ای از غم، حد تعریف نشده ای از داشتن و به دست آوردن ... خندیدن و هر چیز دیگری ... ما همیشه در آن قسمت میانه ایم که نه آنقدر خوشبختیم که فریاد بزنیم و خنده هامان بلند بلند باشد نه آنقدر غمگینیم که به چشم کسی بیاید ... خنده هامان را کسی نمی بیند و اگر ببیند به خنده نمی اندازدش و گریه هامان مربوط به آن چند متر مربعِ اتاق خواب هایِ آخر شب است .. عشق بازیمان مربوط به همان چند متر مربع مخفی شده در هزار پستوی گم و دور و تاریک کنار کودکی و آینده و ... همیشه در طلب آن حد بالا و پایین مانده ایم ... چیزی جز آن نمی خواهیم و این میانه برایمان خوب نیست .. آنقدرخوب نیست که لذت ببریم و خوشحال و راضی صبح که از خواب بیدار می شویم به آفتاب سلامی دوباره بدهیم، ما همیشه و هر صبح بالا می آوریم توی همان پستو کنار هزار چیز پنهان شده ی دیگر ...

ساکـن طبقـه وسـط

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی