روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

به راه‌های زیادی فکر کردم. و تنها به یک راه رسیدم؛ حسین (ع). خب البته که مقداری بی‌مزه و شعاری‌ست این جور گفتن و آن‌چیز که عیان است چه حاجت به بیان است و این‌ها اما باز هم نحوه‌ی رسیدن‌م به این راه، با دفعات پیش فرق می‌کند. قبل‌ترها اعتقادم به این راه از سر خوبی هدف بود و این‌که سفارشات زیادی به این راه شده بود. ولی این‌بار رسیدن‌م به این راه از سر این بود که به تنبلی و ناتوانی خودم واقعاً ایمان آوردم. اصلاً حوصله خیلی چیزها را ندارم. یعنی فعلاً ندارم. شاید بعداً داشته باشم. اما می‌دانم که آدم آویزانی هستم و اصلاً ذات تنبل‌م نظر مساعدی دارد  من یک جا را پیدا کنم و همان‌جا چتر بشوم. خب چه جایی به‌تر از کنج دنج گریه برای حسین (ع) و گوشه‌ی فکر به حسین (ع) و در میانه‌ی میدان عمل برای حسین (ع)؟

ساکـن طبقـه وسـط

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی