روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

خواب‌اندرخواب؛ هر چه بیدار می‌شوم خودم را در خواب دیگری می‌بینم. این‌قدر لایه‌های این وهم و خیال زیاد است و این‌قدر این سیاهی عمیق، که می‌ترسم؛ زیاد می‌ترسم. می‌ترسم عمرم قد ندهد به این‌که از عمق این سیاهی‌ها بیایم بالا و برسم به آن‌جایی که بشود نور را دید. می‌ترسم عمرم قد ندهد این حصار لایه‌های وهم و خیال را بدرم و هوای تازه را با ریه‌هایم حس کنم. می‌ترسم در رحِم این دنیا، به‌دنیانیامده بمیرم و پایم به زندگی نرسد. می‌ترسم دنیا مرا همین‌طور ناکام ببلعد. در فکرم می‌دوی. در عمق این سیاهی، تو تنها کورسویی. نشسته‌ام به انتظار دست‌گیری‌ات. به انتظاری آن دست‌گیر که می‌فرستی. به انتظار آن‌که صدای استیصال دلم را می‌شنود ...

ساکـن طبقـه وسـط

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی