روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

در روزمرگی‌ها گم شدن، بدترین درد است. پس نیاز است آدم گاهی بلند شود و برود از روزهای معمولی‌ش و برود از نفس کشیدن‌های تکراری‌ش. فکر می‌کنم اصلاً لازم نیست بنشیند و فکر کند که کجا باید برود. فقط باید برود، فقط باید کمی فاصله بگیرد از عادت‌ها. آدم معمولاً نمی‌فهمد، ولی این عادت، این سکون، یک چیزی هست که حتی دریا را می‌کند یک مرداب کوچک و سیاه و بدبو. آدم باید آن‌قدر دور بشود که بتواند زنده‌گی‌ش را از دور خوب نگاه کند، ببنید داشته آن‌جا چه غلطی می‌کرده است به نام زنده‌گی، داشته آن‌جا چه‌قدر هوا را آلوده می‌کرده با نفس‌هایش، داشته آن‌جا روی گرده‌ی زمین، چه‌قدر اشتباه، تلنبار می‌کرده است. آدم گاهی باید برود و دور شود از زندگی‌ش، از خودش...

ساکـن طبقـه وسـط

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی