روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

به یک جاهایی می‌رسی گاهی که هیچ وقت فکرش را هم نمی‌توانستی بکنی، در مخیله‌ت نمی‌گنجید و فکر می‌کردی فرسنگ‌ها و فرسنگ‌ها از آن حالت‌ها فاصله داری. اما حالا باید بروی و گذشته‌ات را ببینی که چه طور شد داری می‌شوی همان‌چیزی که از آن متنفر بودی. باید بروی تمام حرف‌های گذشته‌ات را، تمام حرکات گذشته‌ات را، تمام فکرهای گذشته‌ات را و تمام خیال‌های گذشته‌ات را از توی زیر زمین  ِ تاریک و نمور مغزت بکشی بیرون و بریزی زیر آفتاب و خوب زیر و روی‌شان کنی و از بوی گندشان هم نترسی. باید تمام چراغ‌ها را خاموش کنی و فیلم زنده‌گی‌ات را بگذاری و بعد اسلوموشن‌ش کنی و تکه‌تکه و با دقت نگاه کنی. باید بفهمی چه غلطی کردی که رسیده‌ای این‌جا، باید بفهمی چه خیالی از سرت گذشته که پرت شده‌ای این‌جا و باید ببنی که در جریان نفس کشیدن‌هایت چه بلایی سر خودت آورده‌ای که دیگر شش‌هایت مزه‌ی هوای خوب را نمی‌چشد. باید برگردی و دوباره ببینی همه چیز را. دیر می‌شود روزی که دیگر هیچ فایده‌ای ندارد.

ساکـن طبقـه وسـط

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی