روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

به سجده می‌روم. بی‌خیال! بگذار فارق از هر چه تا به حال کرده‌ام، فارق از هر چه تا به حال بوده و هستم، فارق از قلب سیاه‌م، بگویم سبحان ربّی الاعلی و بحمده. سبحان ربّی که من نافرمانی‌اش می‌کنم. سبحان ربّی که من نمی‌بینم‌ش. سبحان ربّی که نگاه‌ش پوست تن‌م را نوازش می‌کند و من از او پنهان می‌شوم. بگذار پیشانی به مهر بگذارم و خودم را پیش پای‌ش بیاندازم و فارق از همه‌ی بی‌وفایی‌هایم بگویم سبحان ربّی العلی و بحمده. سبحان ربّی که او در پی من می‌آید و من از آغوش‌ش فرار می‌کنم. سبحان ربّی که منتظر است و انتظارش را بی پاسخ می‌گذارم. سبحان ربّی که خوب است و هنوز من ِ بد را دوست دارد. سبحان ربّی که با همین دل سیاه‌م، گاهی یادش خراب‌م می‌کند. سبحان ربّی. ربّ من. ربّ من. ربّ من... به سجده می‌روم. بی‌خیال! بگذار عالم ببیند که بنده‌ی فراری، بنده‌ی عاصی، بنده‌ی گنه‌کار، بنده‌ی نمک‌نشناس، با پاهای خودش آمده و برای حتی ثانیه‌هایی پیشانی به خاک می‌گذارد و ذلیل‌ش می‌شود. بی‌خیال ِ هر آن‌چه هستم، بگذار برای حتی لحظاتی عشق بازی کنم. بی‌خیال!

ساکـن طبقـه وسـط

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی