روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

روایت از پله دوم

آنکه می نویسد، دارد به خودش تجاوز می کند، آنکه از خودش می نویسد، دارد خودش را به قتل می رساند، به عمد!

دارم فکر می‌کنم یک روز چشم‌م را می‌بندم و بعد که باز می‌کنم سیاهی یک جا و سکوت وحشت‌ناک یک جا و تنگی خفقان‌آور یک جا، مرا بدجور خواهد ترساند. دارم فکر می‌کنم به آن روزی که تنها می‌مانم میان حجمی از خاک که روی سینه‌ام فشار می‌آورد. دارم فکر می‌کنم صدای افهمی که می‌گویند را خواهم شنید یا خیر و یا حتی صدای قرآنی که بالای سرم می‌خوانند. دارم فکر می‌کنم به روزی که سیاه است. دارم فکر می‌کنم به نکیر و منکر. دارم فکر می‌کنم به حرکت دیواره‌های قبر برای خرد کردن استخوان‌هایم. دارم فکر می‌کنم به آتشی که در انتظارم هست. دارم فکر می‌کنم به حسرتی که بر دل‌م خواهد ماند از گناهانی که کرده‌ام. دارم فکر می‌کنم به فاصله‌ام از تو در آن روز. دارم فکر می‌کنم به عذاب شب اول قبر. دارم فکر می‌کنم. و تو هم، از خاطرم می‌گذری مدام. و تو هم از خاطرم می‌گذری مدام. و تو هم ...

ساکـن طبقـه وسـط

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی