واقعاً قرار است قلب آدم تا کی بتپد؟ چهقدر معمولی شده است مرگ ِ آدمها برای آدمها. فردا صبح اگر زنده هم باشم، فکر نمیکنم قرار باشد مرگ ِ یک آدم، در زندهگیم رد پایی از خودش به جا بگذارد. مثل کارگردان تأتری که هر روز میبیند پردهی پایان نمایشنامههای دیگران را و دلخوش کرده است به نمایشنامهی خودش...